Slider_parsaei

به وب‌سایت من خوش آمدید!

سلام. من «ابراهیم پارسایی» هستم! علاقه‌مند به هر آنچه در حوزه‌ی IT بگنجد …

با من بیشتر آشنا شوید

حکایت ما مهندس ها

روزي يك مهندس در حال عبور از يك جاده بود كه يك قورباغه او را صدا كرد و گفت : اگر مرا ببوسي، من به پرنسس زيبايي تبديل خواهم شد!

او خم شد، قورباغه را بلند كرد و در جيبش گذاشت.

قورباغه دوباره صدا كرد و گفت : اگر مرا ببوسي و به پرنسس زيبايي تبديل كني، براي يك هفته پيش تو خواهم ماند!

مهندس، قورباغه را از جيبش در آورد، لبخندي به او زد و دوباره او را در جيبش گذاشت.

قورباغه اين بار گريه كرد و گفت : اگر مرا ببوسي و به پرنسس زيبايي تبديل كني، براي همیشه پيش تو خواهم ماند!

اين بار نيزمهندس، قورباغه را از جيبش در آورد، لبخندي به او زد و دوباره او را در جيبش گذاشت.

سرانجام قورباغه پرسيد : موضوع چيست؟ من به تو گفتم من يك پرنسس زيبا هستم، كه با تو براي همیشه خواهم ماند. چرا مرا نمي بوسي؟

مهندس گفت : نگاه كن! من يك مهندسم! من براي يك دوست دختر وقتي ندارم! اما يك قورباغه سخنگو واقعاً برايم جالب است!

ما مهندسا همچين آدمايي هستيما!!